قهرمانان معمولی | نقد و بررسی Marvel’s Avengers
نام اونجرز بر روی یک بازی به تنهایی کافیست تا آن عنوان به اثری مورد انتظار و مورد توجه رسانه ها تبدیل بشود. عنوان Marvel’s Avengers اولین بازی AAA است که بعد از موفقیت های بزرگی که برای عناوین سینمایی آن بوجود آمد، به طور مستقیم این ابرقهرمانان را دستمایه اصلی داستان خود قرار داده است. در ادامه به بررسی این بازی می پردازیم تا ببینیم سازندگان از پس پیاده سازی درست عنوانی براساس این ابرقهرمان های محبوب بر آمده اند یا نه.
پیش از شروع مقاله، به طور کوتاه به تاریخچه استودیوی سازنده آن یعنی Crystal Dynamics میپردازیم. این استودیو از جمله شرکتهای قدیمی و با سابقه صنعت گیم محسوب میشود که حدود ۲۸ سال است به ساخت عناوین گوناگون و مختلف، عموماً در سبک اکشن، میپردازد. در سالهای اولیه تأسیس این استودیو یعنی سالهای ۱۹۹۲ تا اوایل ۱۹۹۸، این شرکت خود اقدام به نشر بازیهای ساخته شده توسط اعضایش میکرد. پس از آن، در سال ۱۹۹۸، شرکت Eidos Interactive اقدام به خرید Crystal Dynamics کرده و تا سال ۲۰۰۹، وظیفه انتشار بازیهای این استودیو، از جمله محبوبترین ساخته آنان یعنی سری Tomb Raider بر عهده Eidos بود. تا این که در نهایت در سال ۲۰۰۹، شرکت Square Enix توانست Eidos را تصاحب کرده و در نتیجه آن، Crystal Dynamics هم به یک شرکت زیرمجموعه Square Enix تبدیل شد. مهمترین عناوین این استودیو بعد از سال ۲۰۰۹، ریبوت سری Tomb Raider و ساخت دو عنوان Tomb Raider و Rise of the Tomb Raider در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۵ بوده است. بعد از قراردادهای کاری مختلف، بالاخره وظیفه ساخت عنوانی بر اساس ابرقهرمانان معروف مارول یعنی اونجرز بر عهده Crystal Dynamics گذاشته شد و بالاخره در هفته گذشته، شاهد عرضه رسمی این عنوان بودیم و در ادامه به بررسی آن میپردازیم.
ابتدا به داستان بازی میپردازیم. داستان این عنوان، بیش از آن که روایتی در مورد خود Avengers باشد، در مورد کامالا خان است. دختر نوجوانی که به شدت طرفداران اونجرز است و بعد از وقایعی در طول داستان، متوجه میشود که خودش هم تواناییهای فرا انسانی و ابرقهرمانانهای دارد که میتواند به راحتی اندازه و طول دست و پای خود را مانند یک کش یا جسم ارتجاعی تغییر بدهد. در اصل داستان به این شکل شروع میشود که در روز Avengers که با نام A-Day شناخته میشود، پنج عضو اصلی این گروه یعنی کاپیتان آمریکا، آیرون من، ثور، بلک ویدو و هالک در همایشی برای رونمایی از مقر جدیدشان در میان مردم جمع شدهاند و از قضا کامالا هم در میان تماشاچیان آنان حضور دارد و ناگهان، برخلاف انتظار، با وقوع حملهای از سوی یکی از دشمنان گروه اونجرز یعنی Taskmaster، مراسم آنان با شکست بزرگی رو به رو شده و هزاران انسان بیگناه بوسیله تکنولوژی جدید اونجرز که مورد سوء استفاده افراد Taskmaster قرار گرفته، کشته میشوند. در طی این واقعه با نابود شدن یک کریستال مخصوص موسوم به Terrigan و ایجاد یک مه عجیب، انسانهای زیادی دچار تغییرات عجیب و غریبی میشوند و در اصل تواناییهای ویژه کامالا هم که در داستانهای مارول، او را با نام خانم مارول (Ms. Marvel) میشناسند، به دلیل همین تغییرات ظهور و بروز پیدا میکند.
در پی فاجعه پیش آمده، گروه اونجرز منحل شده و اعضای اصلی آن هم زندگی مخفیانه و زیرزمینی را پیدا میکنند. پنج سال بعد، کامالا که در وقایع آن روز حضور داشته، درگیر اتفاقاتی از سوی سازمانی به نام A.I.M میشود و بدین ترتیب، به طور کامل از تواناییهای ویژه و فرا انسانی خود آگاه شده و با توجه به اتفاقات و تهدیدهایی که دنیا را در خطر قرار دادهاند و همین طور علاقهای که به تیم اونجرز دارد، تصمیم میگیرد اعضای آن را دوباره پیدا کرده و تیم اونجرز را بار دیگر متحد کند.
اساس اصلی داستان بازی مبتنی بر همین موارد گفته شده است. با این وجود، بازی به طرز غیرمنتظرهای در زمینه جزئیات درونی داستان و علیالخصوص داستان کامالا خان، خوب عمل میکند. در اصل میتوان شخصیت اصلی این بازی را کامالا دانست. شخصیت او به تدریج در طول داستان تکامل پیدا کرده و داینامیک بین او و سایر اعضای اونجرز و علیالخصوص بروس بنر (هالک) به شدت بر کیفیت داستان بازی میافزاید. در طول بازی، بین کامالا و بروس بنر، رابطهای شبیه رابطه دختر و پدری شکل گرفته و به شدت باعث قابل باور شدن کامالا میشود.
در این میان خود اعضای اصلی اونجرز هم به مرور وارد داستان بازی شده و هر کدام به شکل خوبی در منطق روایی بازی جای میگیرند. البته به دلایل داستانی، کاپیتان آمریکا آن طور که باید و شاید در بازی حضور پیدا نمیکند و هر چند در قسمتهایی از بازی کنترل او را بر عهده میگیرید ولی با وجود محوری بودن نقش او در داستان، در بعد شخصیت پردازی درونی به او به اندازه سایرین توجه نشده است.
با این حال، نکته منفی که کمی باعث افت داستان میشود، کم بود شخصیتهای منفی است. گروه اونجرز با توجه به این که متشکل از اعضایی از کمیکهای مختلف مارول است، دشمنان بسیار زیادی و متنوعی دارد، با این حال در طول بازی عملاً سه شخصیت منفی اصلی بیشتر حضور ندارند و این در حالی است که قطعاً از یک عنوان ابرقهرمانی انتظار میرود که حداقل برای کارهای جانبی هم که شده، ابرشرور (Super Villain) های بیشتری را در بازی قرار بدهد؛ مخصوصاً وقتی در طول سالهای اخیر شاهد بازی ابرقهرمانی زیادی نظیر اسپایدرمن و بتمن بودهایم که در آنها تعداد زیادی از دشمنان متنوع با شخصیت اصلی درگیر میشدند، انتظار مشابهی از عنوانی نظیر اونجرز میرود. به هر حال با یک بازی طرف هستیم و موضوع مورد بحث ما فیلم سینمایی نیست که قرار باشد در آن تنها روی یک یا دو شخصیت مانور داده شود. متأسفانه وضعیت دشمنان اصلی اونجرز از نظر تعداد شبیه فیلمهای سینمایی است و در عین حال، از نظر کیفی و شخصیت پردازی در حد ابرشرور های فیلمها که زمان زیادی صرف پرداخت شخصیتی آنان میشود، نیستند. به هیچ وجه نمیتوان دشمنان اصلی این عنوان را از نظر جذابیت با شخصیتی نظیر Thanos در فیلمهای اونجرز یکسان دانست و این موضوع، باعث میشود که بازی علیرغم شخصیت پردازی خوب افراد اصلی تیم اونجرز، در زمینه دشمنان وضع خیلی خوبی نداشته باشد.
با وجود ایراداتی که در زمینه شخصیتهای منفی وجود دارد، اما در کل میتوان بخش داستانی بازی را فراتر از حد انتظار دانست. با چیزی که از ظاهر ابتدایی بازی و همین طور بتای آن به نظر میرسید، بسیاری از بازیکنان انتظار یک داستان کلیشهای را داشتند که صرفاً در آن یکسری ابرقهرمان قرار است دنیا را از تهدیدی بزرگ نجات بدهند. البته هر چند این تم مانند سایر عناوین ابرقهرمانی در داستان وجود دارد، اما در عین حال به ویژگیهای شخصیتی آنان نیز توجه خوبی میشود و به خصوص کامالا خان که از جمله ابرقهرمانان جدید مارول محسوب میشود، به شدت پرداخت شخصیتی خوبی دارد و این عنوان، بازیکنان را از ابتدای نوجوانی با وی آشنا کرده و به شکل زیبایی تبدیل شدن او به یک ابرقهرمان را نشان میدهد. ضمن این که در این میان بازیگرانی که در نقش ابرقهرمانان ایفای نقش کردهاند هم به خوبی توانستهاند از پس اجرای درست نقش خود بر بیایند.
در نهایت، با مواردی که در بالا گفتیم، میتوان نتیجه گرفت که Marvel’s Avengers در بعد داستانی، عملکرد بسیار خوبی دارد که فراتر از انتظارات اکثر افراد میتواند داستانی زیبا و تأثیرگذار را در بطن دنیای اونجرز تعریف کند. داستانی که شخصیتها صرفاً یکسری اسلحه قدرتمند برای پیشبرد داستان نیستند و از ابعاد شخصیتی آنان هم برای جذابتر و قابل باورتر کردن داستان استفاده شده است و بدین ترتیب با اثری با کیفیت در این زمینه رو به رو هستیم.
بعد از داستان نوبت به گیم پلی بازی میرسد. در این عنوان و در نسخهای که در زمان عرضه در دست بازیکنان قرار گرفته، در مجموع میتوانید در نقش شش ابرقهرمان متفاوت، یعنی آیرون من، ثور، بلک ویدو، هالک، کاپیتان آمریکا و خانم مارول (کامالا خان) بازی کنید و قرار است به مرور شخصیتهای قابل بازی جدیدی به آن اضافه بشوند.
هسته اصلی گیم پلی بازی، همانطور که از ابتدای معرفی بازی قابل حدس بود، مبارزات با دشمنان تشکیل میدهد. به طور کلی، هر کدام از شش شخصیتی که در طول بازی کنترلشان را بر عهده دارید، تواناییهای متفاوتی دارند که باید از آنها برای مبارزه با دشمنان استفاده کنند؛ شخصیتی مثل هالک، از طریق قدرت بدنی بسیار زیاد خود با دشمنان مبارزه کرده و آیرون من از طریق شلیک کردن به آنان و قابلیتهای تکنولوژیک بالایی که لباسهای مخصوصش به او میدهند. از آن جایی که اصلیترین بعد بازی همین مبارزات است، در بندهای بعدی به شکل دقیقتری به بررسی همین موضوع میپردازیم.
اولین موضوعی که بعد از چند ساعت بازی توجه شما را جلب میکند این است که هسته اصلی مبارزات بازی با وجود تفاوتهای مختلفی که از نظر انیمیشنی بین شخصیتها وجود دارد، به یک شکل است. با وجود تفاوت در ظاهر حملاتی که به دشمنان توسط شخصیتهای مختلف میشود، عملاً ذات کار در همه حالات به یک شکل باقی میماند. تنها چیزی که در این میان تنوع قابل ملاحظهای ایجاد میکند، بخشهایی است که از طریق پرواز با شخصیت آیرون من پیگیری میشوند. ضمن این که خود آیرون من هم در مبارزات از راه نزدیک تا حدی ضعف دارد و بهتر است اکثر اوقات از قابلیتهای از راه دور او استفاده کنید. البته منظور این پاراگراف را اشتباه متوجه نشوید، خود مکانیزم مبارزه با تمامی شخصیتها به شکل لذت بخشی پیاده سازی شده است و به جز آیرون من که از نزدیک ضعیف بوده و استفاده او از راه دور هم چندان جذابیتی ندارد، مبارزه با دشمنان به همراه سایر شخصیتها کاملاً لذت بخش است و حداقل از لحاظ گرافیکی و ظاهری حس قرار گرفتن در نقش آنان را منتقل میکند. با این حال به نظر میرسد عمده تفاوت شخصیتها از جنبه ظاهری باشد و عملاً تفاوت ساختاری و عظیمی در نحوه مبارزه کردن آنان وجود ندارد. این ایراد در اصل به موضوعی در طراحی مرحله بازی برمی گردد که در ادامه و بعد از بررسی بخش مبارزات به آن میپردازیم.
موضوع دیگری که در مبارزات بازی نقش مهمی دارند، ارتقاهایی است که شخصیتها در طول بازی پیدا میکنند. هر کدام از شش شخصیت بازی، درخت مهارت منحصر به فرد خود را دارند و در نتیجه پیشروی در مراحل، میتوان مهارتهای جدیدی را برای آنان در اختیار گرفت. بعضی از این مهارتها تا حدی جنبه افزایش قدرت ذاتی شخصیتها را دارند و بعضی دیگر عملاً حرکات مبارزاتی متنوع و جدیدی را برای شخصیتها فراهم میکنند. این حرکتها از بعد عملکردی و ظاهری، تنوع نسبتاً قابل قبولی دارند و میتوان کلیات آن را قابل قبول دانست. با این وجود مشکلی در مبارزات بازی وجود دارد و آن هم این است که اگر به یک روش مبارزه خاص و کمبوهای ویژه یک شخصیت عادت کنید، احتمالاً به طور ناخودآگاه به طرز بیرویهای از آن کمبو استفاده خواهید کرد و عملاً با وجود تنوع حرکات موجود، بازی شما را به استفاده از آنها سوق نمیدهد.
ریشه مشکل بالا در اصل در طراحی دشمنان بازی نهفته است. به جز چند دشمن منحصر به فرد در بازی، اکثر دشمنان بازی در سه یا چهار دسته کلی قابل تقسیمبندی هستند و هر چند گونههای بسیار بیشتری از دشمنان در مقابل شما قرار میگیرند، اما اکثراً تفاوت آنان محدود به یکسری تغییرات جزئی در ظاهر یا قدرت آنان میشود و عملاً مکانیزم جدیدی را وارد مبارزات نمیکنند. ضمن این که حتی از نظر ظاهری نیز نمیتوان تنوع آنان را قابل قبول دانست و در اکثر اوقات، با تعداد زیادی ربات عموماً یک شکل که در رنگ و ویژگیهای جزئی تفاوت دارند رو به رو هستیم. در نتیجه تمامی این موضوعات، عملاً با دو سه روش خاص، میتوان با تمامی آنان مبارزه کرد و عملاً در بیشتر قسمتهای بازی نیازی به استفاده از بسیاری از قابلیتها استفاده نمیشود و با وجود تنوع خوب، عملاً بسیاری از آنان بیاستفاده باقی میمانند.
نکته دیگری هم که در بندهای قبلی هم به آن اشاره کردیم، در اصل مربوط به افت و خیزی میشود که در کیفیت کلی مبارزات بازی وجود دارد. بخشهایی که با آیرون من انجام میشود، با وجود پیاده سازی نسبتاً قابل قبول مکانیزم پرواز و تیراندازی او، عملاً به اندازه سایر قسمتهای مبارزاتی جذابیت ندارند. البته قسمتهایی که به طور کامل مربوط به پرواز آیرون من هستند، طراحی متفاوت و قابل قبولی دارند، اما مشکل این جاست که عملاً برای قابل استفاده بودن آیرون من، باید در مبارزات زمینی هم از قابلیت پرواز او استفاده کنید و این جاست که کیفیت کلی این بخش کاهش پیدا میکند.
در مجموع، مبارزات که هسته اصلی گیم پلی Avengers را تشکیل میدهند، پیاده سازی خوب و قابل قبولی دارند و میتوانند فضای لذت بخشی را برای طرفداران فراهم آورند؛ اما متأسفانه با افت و خیزهایی در طول بازی همراه بوده و همین طور با وجود تنوع قابلیتها، عملاً نیازی به استفاده از بخش زیادی از آنان وجود ندارد. بدین ترتیب، در عین حال که هسته کلی مبارزات به خوبی پیاده سازی شده است، اما شاهد ضعفهایی هستیم که از بخشهای دیگر این عنوان به آن تحمیل میشوند و در نتیجه، شاهد یک اثر بینقص نیستیم.
مسئله دیگر مربوط به طراحی مراحل بازی میشود. عملاً دو نوع مرحله در بازی وجود دارند. بخشی از آنها، محیطی نسبتاً بزرگ را در مقابل شما قرار میدهند که اهداف مختلفی نظیر نابودی دشمنان در آن محیط برای شما تعیین شده است و باید به انجام آن بپردازید. بخش دیگری از بازی به شکل نسبتاً خطیتر پیگیری شده و تا حدی هم یادآور بازی دیگر شرکت کریستال داینامیکس یعنی Tomb Raider است. بخشهای خطیتر بازی که عموماً در داستان اصلی آن قرار دارند، به دلیل این که به شکل دستی و با دقت بیشتری طراحی شدهاند، کیفیت به مراتب بهتری نسبت به قسمتهای گستردهتر بازی دارند. در اصل در بخشهای گستردهتر، به نظر میرسد که سازندگان تا حدی به طراحی اتوماتیک و عام محیطهای بازی روی آوردهاند و دیگر آن حس منحصر به فرد قسمتهای خطی به هیچ عنوان به بازیکنان منتقل نمیشود. تا حدی که بعضی مراحل پشت سر هم عملاً به نظر یکسان میآیند. دلیل اصلی که باعث این مشکل شده است را باید در قابلیت چندنفره بازی جست و جو کرد.
بخش داستانی بازی که بیشک باارزشترین قسمت این عنوان است، تنها بخشی از ماجراست. از آن جایی که سازندگان و صد البته ناشر بازی برنامههای طولانی مدتی برای گسترش این عنوان دارند، بازی تا حد زیادی بر مبنای بخش چندنفره طراحی شده است. بعد از پایان بازی مراحل زیادی به صورت مأموریتهای روزانه و اشکال گوناگون دیگر در مقابل شما قرار خواهند داشت که امکان انجام آنها به صورت چندنفره به همراه دوستان یا افراد تصادفی وجود دارد. در عین حال، بعضی بخشها عمدتاً به صورت تکنفره و با کمک هوش مصنوعی هم قابل انجام هستند، هر چند که عملکرد هوش مصنوعی در اکثر اوقات بسیار ضعیف است.
مشکلی که بخش چندنفره بر بازی تحمیل کرده است، این است که عملاً محیطها طوری طراحی شدهاند که بسیاری از محیطهای گسترده بازی که بر مبنای این قسمت در بازی قرار گرفتهاند، از پایه به این صورت بودهاند که با تمامی شخصیتها بتوان آنان را به انجام رساند. در نتیجه این موضوع، عملاً سازندگان نتوانستهاند استفاده از قابلیتهای متفاوت شخصیتها را در محیط و مراحل بازی نهادینه کنند و آن حس منحصر به فردی که در بعضی از مراحل خطی داستان وجود دارد، عملاً در این قسمت از بین رفته است. در حالی که قسمتهای جذابی مثلاً پیرامون پلتفرمینگ با شخصیت کاپیتان آمریکا و یا کامالا خان در داستان اصلی شکل میگیرند، در مراحل بزرگ به هیچ وجه خبری از آنها به شکلی که نقش اساسی ایفا کنند نیست و عملاً بخش عمدهای از بازی به شکلی عاری از ویژگیهای منحصر به فرد طراحی شده تا همه شخصیتها بتوانند آن را به پایان برسانند.
مشکلات این بخش، به همین موضوع ختم نمیشود. عملاً برای این که دلیلی برای ادامه بازی برای ساعتهای متفاوت در بخش آنلاین ایجاد شود، سازندگان مکانیزم تجهیزات را از بازیهای نقش آفرینی وارد این عنوان کردهاند. در طول بازی و با انجام مأموریتهای داستانی و غیر داستانی مختلف، مدام تجهیزات جدید به دست میآورید که بسیاری از آنان، حتی کوچکترین جنبه بصری هم ندارند و تمامی تأثیر قابل درک آنان، معطوف به تغییر یکسری عدد در قدرت شخصیتها میشود. بسیاری از این تجهیزات هم کاملاً با ذات ابرقهرمان بودن شخصیتها در تعارضاند. برای معنیدارتر کردن سیستم انجام آنلاین بازی، سیستم لول و سطح بندی هم برای ابرقهرمانان وجود دارد و این بیش از پیش باعث کمتر شدن روح ابرقهرمانی شخصیتها میشود. مثلاً هالک با تمام قدرتش، باید ۲۰ ثانیه به یک ربات معمولی در اوایل بازی ضربه بزند تا این ربات از بین برود. حال چند مرحله جلوتر بروید تا هالک آپگرید بشود و اکنون میتوانید این دشمن را با یک ضربه نابود کنید. درست است که چنین سیستمی در بازیهای نقش آفرینی به خوبی جواب میدهد اما مسئله این جاست که در آن بازیها، بازیکن از پایه شخصیت خود را خلق میکند و ابرقهرمانی نظیر هالک را در اختیارش قرار نمیدهند و بعد بگویند که این ابرقهرمان، یک دشمن ساده را هم نمیتواند به راحتی نابود کند.
همچنین باید توجه کنید که سیستم به دست آوردن و تهیه تجهیزات جدیدتر، با چندین واحد پولی مختلف درون بازی همراه شده است که بعضی از آنها تنها درون بازی قابل دریافت بوده و بعضی دیگر نیز علاوه بر انجام بازی، از طریق پول واقعی هم قابل خرید هستند. نکتهای که وجود دارد، این است که به طور کامل، طراحی بخش تجهیزات جدید و همین سیستمهای پولی، به شکلی نه چندان جذاب صورت گرفته است. ضمن این که عملاً وقتی داستان بازی به اتمام رسیده و تجهیزات جدید تنها یکسری عدد را برای شخصیتها تغییر میدهند و در نتیجه بازی بعد از مدتی تکراری میشود، چرا باید بازیکنان علاقهای به ادامه بازی و جمع آوری آیتمهای جدید داشته باشند؟
در کنار تمامی این موارد، باید ایرادهای تکنیکی را هم به بازی اضافه کنید. فارغ از مشکلاتی که در مورد اتصال به بازیکنان دیگر در بخش آنلاین وجود دارد، در بعضی قسمتها شاهد این هستیم که ناگهان در اثر یک باگ، دشمنها به حالت غیرقابل شکست دادن در میآیند و عملاً با هر ضربهای که به آنها بزنید، هیچ تغییری حاصل نمیشود. این چنین مشکلاتی، عملاً کل فرآیند بازی را مختل کرده و شما را وادار به ریستارت کردن مرحله میکنند. از یک بازی AAA با بودجه بزرگ، اصلاً انتظار نمیرود که چنین مشکلاتی به کرات و برای بازیکنان متعدد پیش بیایند و وقتی بازی در چنین وضعیتی قرار داشته و به عنوان محصول نهایی و با برچسب قیمتی ۶۰ دلاری عرضه میشود، عملاً هیچ جای بخششی باقی نمیماند.
وقتی میبینیم هسته اصلی مبارزات پیاده سازی خوبی داشته و بخشهای خطی داستانی بازی هم کیفیت خارقالعادهای دارند، اما در کنار آن هزاران مشکل دیگر به شکلهای مختلف خود را وارد بازی کردهاند، متوجه میشویم که باید یک ایراد ریشهای در هدف گذاری بازی وجود داشته باشد و بعد از اندکی بررسی، متوجه میشویم که مشکل این عنوان Game as a Service بودن است. در اصل ناشر بازی در این حالت، قصد ندارد که یک عنوان کامل را عرضه کند، بلکه بازی را به عنوان یک سرویس عرضه میکند که یکسری قابلیتهای پایهای در ابتدا در اختیار شما قرار داده و قرار است به مرور آن را کامل کند. از همین اخبار بازی و لیست شخصیتهایی که قرار است به مرور به بازی اضافه شوند هم به خوبی میتوان متوجه این شد که Marvel’s Avengers یک عنوان کامل در زمان عرضه نیست و فارغ از بخش داستانی خوب، بقیه بخشهای آن با ضعفهایی رو به رو هستند و ناشر بازی، با وجود مشکلات فنی فراوان و همین طور یکسری ضعفهای اساسی که در نتیجه رویکرد سرویس محور بودن وارد گیم پلی شدهاند، تصمیم گرفته آن را منتشر کند تا به مرور بازی کامل بشود. هر چند به هر حال یکسری ضربههای اساسی که این روش به گیم پلی بازی وارد کرده است، عملاً قابل ترمیم نیستند اما به هر حال محتوای آن در طول زمان افزایش پیدا خواهد کرد و باگهای فنی آن هم قطعاً کاهش مییابند تا بعد از چند ماه تا چند سال، بالاخره شاهد یک اثر کامل باشیم. وقتی عملکرد خوب بازی در بعضی قسمتها را میبینیم و بعد مشاهده میکنیم مواردی که در نتیجه رویکرد GaaS وارد بازی شدهاند، افت کیفیت قابل ملاحظه بازی را نتیجه دادهاند، میفهمیم که مشکل بازی ناشی از ناتوانی سازندگان در ارائه گیم پلی جذاب نبوده است. بلکه رویکرد ناشر به Avengers باعث شده که المانهایی وارد گیم پلی این عنوان بشوند که عملاً به شکل قابل ملاحظه از کیفیت آن کاستهاند.
در نهایت با تمام مواردی که گفتیم، میتوان گفت که بخش اصلی گیم پلی بازی یعنی مبارزات پیاده سازی خوبی دارد، اما المانهای مختلفی که به دلیل GaaS بودن بازی به آن اضافه شده، باعث شدهاند که ایراداتی در سرتاسر گیم پلی بازی به وجود بیاید که عملاً از کیفیت نهایی آن کاستهاند و باعث شدهاند که با اثری رو به رو باشیم که در بعضی قسمتها بسیار جذاب بوده و در بعضی قسمتها به عنوانی مبتنی بر Grind کردن و با کیفیت پایین تبدیل میشود.
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک میرسد. به شکل کلی، مدلهای استفاده شده برای شخصیتها کیفیت بسیار خوبی دارند و در کنار نورپردازی خوب و طراحی محیطی قابل قبول، همگی باعث میشوند که بازی وضعیت خوبی از لحاظ کیفیت بصری خام داشته باشد. با این وجود، عامل اساسی دیگر در بعد گرافیک، پرفرمنس و پایداری بازی است. اگر نسخه PC بازی را که وضعیت نسبتاً مطلوبی دارد، وضعیت بازی در نسخههای کنسولی بسیار بد است. در قسمتهای شلوغ بازی، با افت فریمهای وحشتناکی رو به رو خواهید شد که بعضاً در آنها نرخ فریم به ۱۵ یا حتی پایینتر هم میرسد. به این موضوع باگهای گرافیکی که در بازی و به خصوص در زمینه اجسام داینامیک یعنی مثلاً خود شخصیتها و یا دشمنان پیش میآید را هم اضافه کنید تا بفهمیم که اوضاع بازی از این لحاظ اصلاً جالب نیست.
خوشبختانه از بعد طراحی Costume و لباسهای گوناگون برای شخصیتها که در یک بازی ابرقهرمانی اهمیت زیادی دارد، اصلاً کم و کاستی در بازی وجود ندارد. تعداد زیادی لباسهای مختلف طراحی شده است که تقریباً همه سلایق را پوشش میدهد و از بسیاری از کمیکهای معروف هر کدام از شخصیتها برای آن استفاده شده است. البته همان طور که در بخش گیم پلی گفته شد، عملاً تجهیزاتی که به دست میآورید، جنبه ظاهری ندارند و Costume ها به طور کلی بخش مجزایی را تشکیل میدهند؛ اما به هر صورت نمیتوان منکر کیفیت و تنوع بالای آنان شد.
بعد از گرافیک نوبت به صداگذاری و موسیقی بازی میرسد. در بعد موسیقی عملکرد سازندگان خوب و قابل قبول بوده است و ایراد خاصی وارد نیست. موسیقی بازی در لحظات احساسی، کاملاً حس لحظه را منتقل میکند و در بخشهای هیجان انگیز کار هم با کیفیت بالایی میتواند حس آن قسمت را به خوبی منتقل کند. در بعد صداگذاری، با وجود این که اوایل معرفی بازی نگرانیهایی بابت این بخش و نبود بازیگران فیلم مطرح شده بود، اما خوشبختانه بازیگران و صداگذاری استفاده شده برای این عنوان، عملکرد درخشانی را داشتهاند و یکی از دلایل کیفیت بالای بخش داستانی، همین اکتینگ با کیفیت است. البته متأسفانه این بخش بازی هم از ایرادات فنی در امان نبوده است. هر چند خود من ایراد فنی جدی در زمینه موسیقی تجربه نکردم، گزارشهای زیادی از بازیکنان متعدد مطرح شده که بعضاً در قسمتهایی از بازی، صدا به طور کامل قطع شده است. چنین مواردی، قطعاً به ارزش کلی بازی لطمه میزنند و نشانه عرضه شدن بازی در وضعیت نا به سامان و ناکامل هستند.
نتیجه گیری نهایی:
Marvel’s Avengers عنوانی است که با وجود کیفیت نسبتا خوب، نتوانسته به پتانسیل بسیار بالایی که یک بازی براساس ابرقهرمانان بزرگ دنیای مارول می توانست به آن دست پیدا کند، برسد. هسته اصلی گیم پلی به خوبی پیاده سازی شده و در زمینه داستان هم اگر از شخصیت منفی های کم تعداد آن چشم پوشی کنیم، کیفیت خوبی دارد؛ اما المان های Game as a Service که وارد بدنه اصلی گیم پلی شدهاند، در کنار مشکلات فنی گرافیکی بازی باعث می شوند که در نهایت با یک عنوان کامل رو به رو نباشیم. بازی می تواند برای طرفداران دو آتشه اونجرز جذاب باشد اما قطعا، اگر در رویکرد ناشر به این بازی تغییراتی صورت گرفته و زمان بیش تری هم به سازندگان برای رفع ایرادات داده می شد، با عنوان به مراتب بهتری رو به رو بودیم.
۱۰ قهرمان کودک محبوب دنیای انیمه
پاساژ علاءالدین مرکز خرید گوشی یا مرکز کلاهبرداری از مشتریان!
شرکت رایان پژوه پاسارگاد rpp.me کلاه بردار بزرگ دارای نماد اعتماد
فروشگاه کلاه برداری به نام ( آتاری ایران )