نقابداران | نقد و بررسی بازی Peaky Blinders: Mastermind
پس از انتشار پنج فصل از سریال Peaky Blinders، گلسرسبد استیون نایت تبدیل به یک بازی شده است. سریال تلویزیونی محبوبی که عجیب است با آن فضای خاص و شخصیتهای بااستعداد و اکشندوستش، پس از انتشار پنج فصل بهتازگی تبدیل به یک بازی ویدیویی شده است.
داستان زندگی تامی شلبی، و خانوادهای که بعداً نقش مهمی در دنیای خودشان پیدا میکنند، داستان مردمان روزمره است که شیفته گشتزنی در خیابانهای سوخته و خاکستری انگلستان شدهاند. تحسینشده و آماده برای بازی شدن، درنهایت بازی Peaky Blinders: Mastermind برخی شخصیتهای سریال را در یک بازی ویدیویی جای میدهد. در وصف اینکه این بازی دقیقاً در کدام نقطه از سریال قرار میگیرد، باید گفت که این بازی پیشدرآمدی است که قبل از اتفاقات فصل اول حضور دارد. بنابراین، کسانی که سریال را دنبال نمیکنند یا به هر دلیلی هنوز شروع به تماشای آن نکردهاند، جای نگرانی نیست و این بازی تصمیمی است مشابه به آخرین بازی مرد عنکبوتی ساخته اینسامنیاک. خانواده شلبی پس از جنگجهانی به بیرمنگام در بریتانیا بازمیگردند و از آنجا که کشور پس از جنگ، هنوز به سنتهای جنگ وفادار است، کسبوکاری بهتر از دورزدن قانون پیدا نمیشود. بازی ماجراهای خانواده شلبی را درست پس از بازگشت از جنگ و تلاش برای تازه کردن نفسها به تصویر میکشد. تامی قصد دارد تا دوباره نام خانواده شلبی را با ترس سرزبانها بیندازد، برای اینکار هم سروصدای آتشبازیها را زیادتر میکند؛ اما دود در چشمان همسایهها میرود و کمکم سروصدای خانواده برای گنگهای دیگر و البته، نیروهای پلیس محلی آزاردهنده میشود.
در جریان این آتشبازی برای پررنگ کردن نام شلبی، زندگی برای این خانواده باوجود گنگی جدید به نام Gilroys سخت میشود و از طرفی، گروههای محلی چینی هم زیاد میل رفاقت با این خانواده ندارند. بازیکن از همان ابتدا میداند که تنه زدن به شاهراههای پولی در گروههای مافیایی برای خانواده شلبی گران تمام میشود. بازی در ۱۰ مرحله کلی دنبال میشود. بازیکنان باید در زمانی مشخص، از اعضای مختلف خانواده شلبی برای رسیدن به اهداف مدنظرشان استفاده کنند. Mastermind یک بازی ماجراجویی برپایه حل پازل است و طبیعی است که توجه ویژهای به پازلها داشته باشد. تیم FuturLab مطمئن شده است که از شخصیتهای سریال به خوبی استفاده کند و نسبت به آنها وفادار باشد. بنابراین، از آنجا که استیون نایت خود در نقش یارکمکی برای توسعهدهندگان ظاهر شده بود، چه در گیمپلی و چه در توضیح داستان، امضای هرشخصیت را میبینیم که در ساخت فضایی شبیه به سریال کمک میکنند.
بازی داستان خود را در قالب کاتسینهایی کامیکبوکی و البته چندخط دیالوگ درجریان گیمپلی روایت میکند؛ با این یادداشت که هیچ دیالوگی در بازی صداگذاری نشده و بازیکنان باید جملات شخصیتها را مطالعه کنند. با دنبال کردن این حالت رمانگونه، مراحل بازی به یکدیگر متصل میشوند و متاسفانه این اتصال تنها یک اتصال ساده است. اگرچه نبودن صدایی خاص برای شخصیتهای سریال نقش خود را در دورکردن بازیکنان از آن فضای معروف تاحدودی بازی میکند، اما هنوزهم میتوان بر بخشهای دیگر صوتی بازی تکیه کرد. اصوات عبور و تردد اهالی Small Health و پایکوبیدن مردمان و اسبان و شکستن درب قابل قبولاند؛ هرچند برخی دیالوگهای بازی از لحن مشخصی پیروی نمیکنند و تشخیص صورتمسئله برای آنها سخت است. شخصیتها در اکثر موارد خودشان هستند و از این بابت مشکلی نیست. تام شلبی همانی است که همیشه میشناختیم، آرتور و جان هم به همین صورت. اما همه این تلاشها برای شخصیتپردازی، عمدتاً درختانی شمرده میشوند که تنها برای مخاطبین سریال میوه میدهند. اگر تاکنون سریال پیکیبلایندرز را ندیده باشید، به احتمال زیاد با تامشلبی و خانوادهاش به مشکل برمیخورید. برقرار کردن کوچکترین ارتباط ممکن با خانواده شلبی از طریق این دیالوگهای صامت، و شخصیتهای کمرمق در مراحل ابتدایی واقعاً سخت است؛ مخصوصاً وقتی بازی نمیتواند حتی در ارائه همان رمان قوی کاملاً موفق ظاهر شود.
دیالوگهایی که درحین نمایش صفحات کامیکبوکی نمایش داده میشوند، حداقل برای مدتی، تنها برای اتصال مراحل مختلف بازی به یکدیگر استفاده میشوند. تازه در مراحل نهایی است که بازی جان میگیرد و روح شخصیتهای اصیل سریال را احضار میکند. برای مثال، در بخشی از بازی، تام شلبی را میبینیم که با مشکلات روحی پس از جنگ دستوپنجه نرم میکند. اینجاست که تازه مراحل بازی هیجان و تنش زیادی به خودشان جذب میکنند و طالب بیشترین توان بازیکن هستند. نه تنها در داستان و شخصیتپردازی، بلکه در طراحی مراحل هم ما یک سیر صعودی میبینیم. در مراحل پایانی، آرامآرام بازی تمام داراییاش را رو میکند تا بازیکن از تمام شخصیتهای موجود برای انجام مراحل استفاده کند. متاسفانه بازی به همین شکل پایان مییابد و اگر میتوانست تعادل میان مراحل را از ابتدا حفظ کند، شاهد صعود قابل توجه سطح کیفی بازی بودیم.
مراحل بازی تقریباً از یک الگو پیروی میکنند؛ در یک مدت مشخص، با استفاده از چندشخصیت قابل بازی، به اهداف مدنظر شلبیها برسید. افرادی مثل تامی، فین، پالی و آرتور به علاوه نامهای سرشناس دیگر از سریال در جریان بازی حضور دارند. درمجموع ما شاهد شش شخصیت قابل بازی هستیم که بهعلاوه اسامی ذکرشده، آدا و جان نیز حاضر هستند. ماجرا جملگی درباره زمان است. مسئله این است که بازیکنان میتوانند کنترل یکی از شخصیتها را بهدست بگیرند، و با استفاده از قابلیتهای ویژه هر شخصیت، مسیر موردنیاز برای دیگر افراد را آزاد کند یا اینکه برخی پازلهای موجود در بازی را انجام بدهد. اگرهم درحین انجام وظیفه، یکی از شخصیتها دچار مشکل شد، میتوان از قابلیت دستکاری در زمان برای عقب یا جلو بردن زمان استفاده کرد که البته نقشی عمیقتر از اصلاح خطاهای بازیکنان دارد. گاهی شرایط رسیدن به یک هدف، با همکاری و حرکت همزمان شخصیتها فراهم میشود. مثلاً یکی از شخصیتها باید حواس نگهبانان را پرت کند تا دیگری از خیابان بگذرد؛ بنابراین بازیکنان باید با چینش درست حرکات شخصیتها و امتحان شرایط زمانی و مکانی مختلف، فرصتهای مناسبی را به صورت همزمان برای شخصیتها ایجاد کنند. دوربین ایزومتریک بازی، به تمام میانبرهای Small Health اشراف دارد و تجربه نگاه از بالا به برخی از مناطق آشنای زادگاه شلبیها، تجربه متفاوتی است.
هرشخصیت، توانایی و قابلیت ویژهای دارد که درجریان مراحل بهکار گروه میآید. برای مثال، فین بهدلیل جثه کوچکی که دارد، میتواند از شکافهای کوچک و پنجرهها بهسادگی عبور کند. آرتور نیز اعصاب درستودرمان ندارد و اگر هوا خراب بشود، میتواند حساب نگهبانان و دشمنان خانواده را با ضربات مهلک برسد. به این صورت شخصیتها میتوانند بهکمک یکدیگر بیایند تا در یک زمانبندی مناسب، مراحل آزمون و خطا طی بشوند. برای اینکه موضوع بیشتر روشن بشود، فرض کنید فین از یک شکاف کوچک عبور کند تا درب را برای آرتور باز کند. در همان زمان، بازیکن باید آرتور را در نزدیکی درب قرار داده باشد. پس از این، آرتور وارد عمل میشود و تعدادی از نگهبانان را از پای درمیآورد تا تامی در مسیری که تا پیش از این محیای عبور نبود حرکت کند. حالا اگر به هر دلیلی، تامی در زمان و مکان مناسب برای عبور از خیابان پاکسازی شده نباشد، بازیکتان میتوانند با بازگرداندن زمان، حرکات تامی را با آرتور و فین هماهنگ کنند. بیشتر اهدافی که در جریان مراحل به بازیکن داده میشوند ساده و فاقد عمق لازم هستند. بیشتر مراحل در بازکردن تعدادی درب یا بهدست آوردن تعدادی کلید، برای باز کردن تعداد بیشتری درب و بهدست آوردن تعداد بیشتری کلید و البته گاهی رسیدن به نقطهای خاص از طریق بالابرها و اهرمها خلاصه میشوند. به همین دلیل، مکانیکهای جدید بازی خیلی زود رنگ میبازند و به هیچ وجه از تمام قدرت خود استفاده نمیکنند.
در عین حال که دستکاری زمان، یک ایده متفاوت و جالب برای پیشبرد مراحل است، اما استفاده مکرر از این قابلیت، بازی را بهشدت آسان میکند. هیچ محدودیت خاصی برای استفاده از این قابلیت وجود ندارد، بنابراین، هرچندبار در دام نگهبانان بیفتید، هیچ نگرانی وجود ندارد؛ چراکه شما میتوانید با یک دکمه زمان را به عقب بازگردانید و دوباره امتحان کنید. این مورد برای حل پازلها نیز صادق است. هرزمان که در حل پازلها دچار مشکل شدید، بهسادگی زمان را به عقب برگردانید و استاد تمام همه چالشهای بازی باشید. حداقل اگر شاهد پازلهایی هیجانانگیزتر و بهمراتب سختتر بودیم، شاید این مشکلات دیگر وجود نداشتند. دستِ بازی درجریان حل پازلها به زودی رو میشود چراکه بازی در همان ساعات ابتدایی همه داشتههایش را رو میکند. هر دیوار یک شکاف کوچک برای عبور فین دارد و همیشه ابزاری برای پرت کردن حواس نگهبانان به سادهترین شکل ممکن در دسترس است.
از طراحی ساده نقشه و محیط برخی مراحل بگذریم، گاهی با سادهترین تکنیکها، برخی از قسمتها که ظاهراً نقش چالشهای جدی برای گیمپلی را بازی میکنند به سادگی محو میشوند. برای مثال، میتوان یک صفحه چوبی بزرگ را مستقیم جلوی صورت یک نگهبان قرار داد و آن نگهبان هم به همین سادگی دیدش را نسبت به شخصیتها از دست میدهد. البته همیشه ماجرا به همین شکل پیش نمیرود و مخصوصاً در مراحل پایانی، ناگهان ضربان قلب بازی بالا میرود و هجوم انبوه چالشهای جدی، سطح بازی را در دقایق پایانی چندین مرتبه بالاتر میبرد؛ اگرچه دیگر دیر است و زمان زیادی از شروع گذشته است. زمانبندی هم به عنوان مهمترین و اساسیترین عضو در کالبد بازی، بازیکنان را مجبور میکند تا برای دریافت مدال طلا، چندین هدف را به صورت همزمان دنبال کنند. حداقل خوبی این انگیزه، بالا بردن سرعت بازی است که برای اکثر بازیکنان باوجود قابلیت دستکاری در زمان، آن ضروریت موردنیاز را از دست میدهد.
درمجموع، سیستم پاداش بازی مدالهای طلا، نقره و برنز را برای سطوح مختلف زمانبندی درنظر گرفته است. بهدست آوردن مدال طلا در مراحل ابتدایی بازی بسیار ساده است اما آرامآرام و در جریان مراحل پایانی، بازی به استخراج ذخایر کیفی واقعیاش نزدیک میشود و آنجاست که پیشبردن همه اهداف در زمان مناسب به کاری سخت و طاقتفرسا تبدیل میشود. در مرحله نهم بود که برای مثال، برای اولین یا دومین بار، احساس کردم که باید از همه شخصیتهای روی دستم برای حل کردن این پازل استفاده کنم. عرصه بر کاراکترها تنگ شده بود و انگار نگهبانان همگی باهوشتر شده بودند و فرمولهای تکراری گذشته دیگر جوابگو نبودند.
طراحی محیطهای مختلف واقعاً پرجزئیات است و چه در خیابانهای بیرون و چه در فروشگاهها یا کارخانهها، سطح خیلی خوبی از جزئیات را شاهد بودیم. از لیوانها و صندلیها، تا جزئیات مربوط به طراحی شخصیتهای غیرقابل بازی، و آیتمهای قابل تعامل که تعدادشان قابل قبول است. رنگبندی سرد و تاریک محیطهای بازی یادآور فضای آشنای سریال است و در شب و روز و شرایط مختلف این احساس تغییری نمیکند. برخی آیتمهای جمعکردنی هم در نقشه بازی وجود دارند. مثلاً ساعتهای جیبی که شخصیتهای بازی درجریان جستوجو در محیط پیدا میکنند. البته جمعکردن این آیتمها پاداش خاصی را برای بازیکنان فعال نمیکند تا آنچنان ارزشمند تلقی شود.
بازی Peaky Blinders: Mastermind ظرفیت زیادی برای تبدیل شدن به یک ماجراجویی عالی و بینقص داشت. با شخصیتهایی امتحان پس داده و سریالی که بارها توانایی خودش را در روایت داستانهای تاثیرگذار ثابت کرده، فضای زیادی برای سروصدای دوباره فراهم بود. متاسفانه Mastermind از تمام پتانسیلش برای تبدیل شدن به یک راوی خوب استفاده نمیکند و با نیمه ابتدایی تقریباً تکراری بازی و مکانیکهایی که پس از مدتی رنگ میبازند، از هدفش چند کیلومتری دورتر میشود. اما هنوزهم، فضای سرد انگلستان و مراحل پایانی، طراحی زیبای شخصیتها و داستان متفاوتی که با زبان بیزبانی در مراحل پایانی گفته میشود، نشان میدهند که این بازی کاملاً ناامیدکننده ظاهر نشده و هنوزهم، یک بازی مربوط به سریال Peaky Blinders است که باوجودهمه خوبیهایش، بابرخی از مکانیکهای گیمپلی خود دچار سوءتفاهم شده.
۱۰ قهرمان کودک محبوب دنیای انیمه
پاساژ علاءالدین مرکز خرید گوشی یا مرکز کلاهبرداری از مشتریان!
شرکت رایان پژوه پاسارگاد rpp.me کلاه بردار بزرگ دارای نماد اعتماد
فروشگاه کلاه برداری به نام ( آتاری ایران )