نقد و بررسی فیلم Bad Education
امروزه، بیشتر مردم جهان در حال تظاهر کردن و خودنمایی هستند؛ برای پول و مقام، برای شهرت، تحسین و تشویقشدن از سوی دیگران، خود واقعیشان را مخفی میکنند و مدام به کسی که نیستن تظاهر میکنند، علیالخصوص در فضای مجازی. مردم تمام پولی را که به سختی بدست میآورند، خرج چیزی میکنند که اصلاً به آن نیاز ندارند ولی خودشان را قانع میکنند که به آن نیاز داشتهاند؛ اما اینطور نیست و فقط قصد دارد با خرید آن، اصطلاحاً «پُز» بدهد. به عنوان مثال فردی که هزینههای مهم تر از خرید یک تلفنهمراه گرون قیمت و جدید در زندگی اش دارد در نظر بگیرید، اما ترجیج میدهد که اولویتها را فراموش کند و یک تلفنهمراه مدل بالاتر از گوشی قبلیاش خریداری کند، در حالی که موبایل او همچنان سالم و قابل استفاده است و نیاز به تعویض ندارد. در «آموزش بد» نیز فرانک با بازی Hugh Jackman یک انسان متظاهر و دروغگو است که ظاهری زیبا و دلنشین دارد اما باطنش پوسیده و تمام زندگی خود را صرف اهمیت دادن به حرف مردم می کند.
نقد و بررسی فیلم Bad Education | دزدِ ظاهر فریب
نیمه ابتدایی فیلم، واقعا بی نظیر است؛ موقعیتهایی متنوع و جذاب که در ابتدا « فرانک» را یک مرد بینقص و کامل معرفی میکند و در ادامه، متوجه میشویم که تمام این ها یک نمایش بوده و دوباره موقعیتهایی خلاقانه، به آهستگی خود واقعی فرانک را نشان می دهد. فرانک، با هر تصویری که از صاحبان مدرسه از قبل دیده بودیم متفاوت است. برای تک تک دانش آموزان اهمیت قائل است و به آنها انگیزه میدهد، به اولیا اهمیت میدهد و همچنین، در ارتباط با آنها خط قرمزهای مشخصی دارد و به ظاهر و زیباییاش خیلی اهمیت میدهد. اما رفته رفته فرانک حاضر میشود برای نجات جان خودش دیگران را فدا کند و آنچنان که تصور میشد، واقعاً مرد بینقص و کاملی نبودهاست. این تغییر دیدگاه، عجولانه و بدون فکر ساخته نشده و صبر و حوصله، موجب شده که تغییرات ناگهانی تو ذوق نزند.
اما همین نیمه ابتدایی فیلم نواقصی نیز دارد. تعداد زیادی از اشخاص و اسامی نامتعارف و ناآشنایی، عجولانه وارد داستان فیلم میشوند و بیش از حد از این اسمها استفاده میشود که موجب سردرگمی و پرت شدن حواس بیننده از جریان اصلی فیلم میشود. همچنین لحظهای که پم لو میرود و فرانک به دنبال یک راه چاره برای فرار است، موسیقی متن نا مرتبط، تمام این صحنهها را به تنهایی خراب می کند. موسیقی که معلوم نیست دقیقا برای چه نواخته میشود ایجاد اظطراب؟ دلهره؟ جریحه کردن احساسات؟
عدم توجه به شخصیتهای فیلم Bad Education مخصوصاً شخصیت اصلی، یکی از مشکلات اساسی و خانهمان سوز فیلمنامه است که به خیلی از موضوعات دیگر فیلم نیز صدمه وارد میکند. فرانک با هنرنمایی هیو جکمن (Hugo Jackman) شخصیت اصلی فیلم است که بخش اعظمی از بار فیلم را به دوش میکشد که به اندازه کافی با خصوصیات اخلاقی او و انگیزهاش آشنا نمیشویم. در واقع در این فیلم ما با یک فرانک تقلبی روبرو هستیم که دائم در حال تظاهر کردن است؛ پس خود واقعی فرانک و شخصیت حقیقیاش چه میشود؟ در گذشته چه مسئلهای باعث شد که فرانک به جای اینکه خود حقیقیاش باشد به سمت تظاهر کردن و دروغ گفتن میرود و شخصیتی دروغین از خودش میسازد؟ فقط در یک صحنه به نظر میرسد که فرانک بالاخره خود واقعیاش را نشان میدهد و نقش بازی کردن را رها میکند؛ در آن صحنه نیز صحبتهای فرانک درباره دفاع از معلمین واستادان آنقدر بیمقدمه و بیربط است که توجیح کاملی برای اقدامات او نیست و تبدیل به جملاتی شعار گونه و بیاثر میشوند.
«پم» که در تیتراژ پایانی متوجه میشویم، رقم بزرگتری نسبت به فرانک از مدرسه دزدی کردهاست، دیدگاه متفاوتی نسبت به فرانک در این موضوع دارد. مشخص است که علاقه زیادی به شهرت ندارد و فقط به آن وجه مالی این کار اهمیت میدهد و در این دزدی، با فرانک همدست بوده است. پم اوضاعش به نسبت به فرانک خیلی بدتر است و او حتی یک صحنهی اختصاصی برای توجیح خودش و بیان انگیزه اش در این راه ندارد.
زمانی که میشد برای شناخت و آشنایی با شخصیتها و انگیزهشان صرف شود، به یک دانش آموز کنجکاو به نام «ریچل» که نقش اساسی در افشاسازی داشتهاست اخصاص داده میشود؛ که مطمعناً اهمیت زیادی ندارد چه کسی و چگونه موفق شده دزدی هایی که از مدرسه شده را کشف کند و آن را اطلاع دهد؛ شاید مهم باشد، اما آشنایی و رسیدن به درک بیشتر از شخصیتهای اصلی که نقش اساسی در این دزدی داشتهاند، قطعاً از جذابیت و اهمیت بیشتری برخوردار است. این موضوع باعث شده که برای لحظاتی حس کنم، در حال تماشای یک فیلم جنایی/پلیسی هستم که یک جاسوس آموزش دیده باید رمزهای یک پرونده بزرگ و سخت را حل کند و فرد ناشناس و حرفهای را که پشت تمام این قضایا قرار دارد را پیدا کند. همچنین منطقی به نظر نمیرسد که یک دانش آموز بی تجربه بتواند این کار را به تنهایی انجام بدهد و در طول فیلم، هیچ مانعی، شد راه او نشود.
در برخی مواقع نیز فیلم، عملکرد بسیار خوبی دارد و موضوعاتی خارج از مسیر اصلی داستان را مورد هدف قرار می دهد و آن را به تصویر میکشد. فیلمساز با دیدگاه خودش افرادی را در فیلم در نظر میگیرد که به صورت غیرمستقیم سهم بسیار اندکی در این دزدی داشتهاند و از اصل ماجرا نیز آگاه نبودهاند؛ این افراد را به همان اندازه شخصی که در مرکزیت این دزدی قرار دارد مقصر نشان میدهد و تفاوتی قائل نیست میان کسی که برای خرید یک شی کوچک و کم ارزش از پول دزدی استفاده کرده یا با آن پول یک خانه ویلایی بزرگ خریده است. همچنین پدر ریچل را نماد یک انسانی معرفی میکند که از یک ماجرایی شبیه به ماجرای مدرسه آگاه بوده و سودی از این ماجرا نبرده است، اما سکوت میکند و نتیجهاش یک مرد شکست خورده و با مشکلات ریز و درشت خانوادگی و اجتماعی است که عذاب وجدان نیز دارد؛ یا حسابداری که در دلش از این اختلاس با خبر است اما، تصویر بی نقصی که از فرانک در ذهن او نقش بسته اجازه قبول کردن این واقعیت را نمیدهد و او از پذیرفتن واقعیت سرباز میزند.
از طرفی فیلمساز ترجیح میدهد محافظه کارانه عمل کند و تعدادی از موضوعات را بررسی نکند و به تصویر نکشد. فرانک و پم طی چند سال، مبلغ بسیار زیادی را از مدرسه دزدی میکنند؛ این موضوع به دور از واقعیت است که هیچکس طی این چند سال به آن ها شک نکرده و آنها با خیال راحت و بدون دردسر، بتوانند چنین کاری را انجام دهند. موضوع دیگری که به تصویر کشیده نمیشود و از همان ابتدای فیلم Bad Education مانند هالهای از ابهام به نظر میرسد، خودداری فیلمساز از نمایش کامل فضای مدرسه است. از ابتدای فیلم، پیشرفت و بهبود مدرسه و نقش فرانک در این راه را مورد هدف قرار میگیرد اما حتی لحظه ای به شکلی واضح و کامل، از پیشرفت ها و اقداماتی که او برای مدرسه انجام داده، اطلاعاتی داده نمیشود و تمام حرفهایی که فرانک از ایجاد تغییر و بالا بردن سطح مدرسه در سکانسی که با «باب» صحبت میکند، غیر قابل پذیرش است. کار راحتی نیست که با ورود به یک محیط شغلی جدید، باعث بهترشدن آن جا بشوی؛ اما به راحتی از چگونگی تدبیر و برنامه ریزی فرانک به عنوان یک سرپرست برای ارتقا مدرسه، فاکتور گرفته میشود.
در سکانس آخر متوجه میشویم که فرانک تعریف و تمجید شدن از سوی دیگران بیشتر از پول و ثروت برایش ارزش دارد و حتی پولی که از این راه بدست می آورد نیز برای بهتر و کامل تر کردن جلوه اش در نگاه دیگران استفاده می کند. اما در نهایت Bad Education – آموزش بد در بیان و انتقال پیامش موفق ظاهر نمی شود و هر موضوعی که مطرح میکند، خیلی ساده از کنار آن میگذرد. حتی دقیق مشخص نیست که فیلمساز، آیا سعی دارد پیامی را با استفاده از یک داستان واقعی بیان کند یا صرفاً فیلمی بر اساس یک داستان واقعی ساخته و به نتیجه گیری از آن اهمیت نمیدهد.
۱۰ قهرمان کودک محبوب دنیای انیمه
پاساژ علاءالدین مرکز خرید گوشی یا مرکز کلاهبرداری از مشتریان!
شرکت رایان پژوه پاسارگاد rpp.me کلاه بردار بزرگ دارای نماد اعتماد
فروشگاه کلاه برداری به نام ( آتاری ایران )