نقد فیلم نابودگر: سرنوشت تاریک – بازگشت لیندا همیلتون در نقش سارا کانر
نابودگر همیشه در مورد تلاش برای زنده نگهداشتن امید برای آینده انسان در دنیایی ماشینی و بیرحم و مبارزه علیه آن بوده است. قاتلان روباتیک سایبورگ نماد این دنیای ماشینی و در حال پیشرفت بودهاند. آخرین دنباله این سری فیلمها، «نابودگر: سرنوشت تاریک»، این نماد را در مسیر جدیدی هدایت میکند در حالی که بسیاری از قوانین حاکم بر دنیای روباتها را نقض میکند و باقی آنها را گرامی میدارد. نابودگر جدید فیلمی هیجانانگیز و پر از صحنههای اکشن است. این فیلم بیشتر اوقات بیننده را به یاد روح و سرعت دو فیلم اول جیمز کمرون که این سری را شروع کرد میاندازد. کاری که هیچیک از سه فیلم اخیری که منتشر شدهاند در انجامش موفق نبودهاند. «نابودگر: سرنوشت تاریک» بهترین فیلم این سری است که پس از نسخه دوم، یعنی «نابودگر۲: روز داوری» بر روی پرده رفته است. یکی از دلایل کلیدی آن، این است که آرنولد شورازنگر را تماما به عنوان شخصیت اصلی و در راس همه کاراکترها مطرح نمیکند. بلکه آرنولد بعدها در فیلم ظاهر میشود و تنها برای مدت زمان محدود و مورد نیازی در فیلم حضور دارد. در حالی که ترمیناتور اول او را به عنوان شخصیتی به شدت شرور و قاتل اصلی معرفی کرده بود، در روز داوری، او شخصیت قهرمان تغییر یافته مدل T-800 را بازی میکرد و نقش محافظ را داشت. این قهرمان بزرگ اتریشی-آمریکایی، در سه فیلم آینده هم به بازی همین نقش مثبت و قهرمانی ادامه داد. در حالی که تنها به یک نسخه دیجیتالی از چیزی که جیمز کمرون ساخته بود بدل شده بود.
چیزی که نابودگر جدید را به موفقیت میرساند، جایی است که خیزش ماشینها، رستگاری و پیدایش در به تصویر کشیدن آن ناموفق بودند. یک این که هر چه کمتر از آرنولد و تی-۸۰۰ استفاده کنند موفقترند و دو این که دو فیلم اول به این خاطر به موفقیت رسیدند که واقعا در مورد شخصیت اصلی یعنی سارا کانر بودند و نه در مورد ماشینهای قاتلی که فیلم از روی آنها نامگذاری شده است. سرنوشت تاریک، لیندا همیلتون را به عنوان نسخه پیرتر، موسفید و بسیار شکسته سارا کانر به مجموعه برمیگرداند و این موضوع واقعا عالیترین و هوشمندانهترین کاری بود که سازندگان میتوانستند برای تضمین موفقیت فیلم انجام بدهند. چیزی که سه فیلم اخیر در انجامش ناتوان بودند و به همین دلیل به عنوان شکست برای تمام مجموعه تلقی میشوند.
هم لیندا همیلتون و هم آرنولد شوارزنگر هنوز تمام کاریزما و باحالبودنشان را که از ابتدا طرفداران عاشقش شده بودند را دارند. چیزی که کاراکترهای این دو را از دهها سال پیش ویژه میکند. گذر زمان تنها به جدیت آنها اضافه کرده است و شخصیتهای فیلمیشان را عوض نکرده است. به خصوص همیلتون که به عنوان پوستهای از چیزی که سارا قبلا بوده در فیلم حضور دارد و بیننده را به حیرت وا میدارد. این بازگشت به معنی برگشتن شکستگیها و تندیهای ویژهای است که شخصیت سارا همواره با آن همراه بوده است. کسی که در پایان نابودگر دو توانست دنیا را نجات بدهد اما چیزی که انتظار داشت به عنوان یک پایان خوشحالکننده و خوب اتفاق بیافتد را به دست نیاورد. آینده و طبیعت انسان نقشههای دیگری برای او داشت.
چیز خوب این است که سارا دهههای گذشته را به استراحت با پیروزیهایش تلف نکرده است. درست مثل حیمی لی کرتیس در فیلم هالووین که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، بازگشت همیلتون به عنوان سارا کانر به نابودگر جدید اعتبار و وزن دراماتیکی میدهد که دنبالههای پس از قسمت دوم کم داشتند. یک بار دیگر او توجهات، احترام و همدردی ما را درست از لحظهای که روی صفحه نمایش و پرده ظاهر میشود با خود همراه میکند و آن را هدایت میکند. سارا میداند که یک چیزی در زمان مشخصی اشتباه پیش خواهد رفت و آماده است که به هر وسیلهای که شده با این سرنوشت مرگبار روبرو شود.
اما سارا کانر تنها یکی از چندین شخصیت بزرگی است که در «نابودگر: سرنوشت تاریک» حضور دارند. آرنولد شوارزنگر اینبار هم به عنوان یک نسخه دیگر از سری روباتهای T-800 به فیلم برمیگردد. برای این که هیچ اسپویلری نداشته باشیم، این فیلم میتواند دینامیک انسان/نابودگر را بدون رسوخ در بنیادهای تنشزای این رابطه به تصویر بکشد. با گفتن این موضوع، فیلم راهی برای توضیح سن شخصیت آرنولد شوارزنگر پیدا میکند. در حالی که شخصیت او گاهی با طنز و خنده همراه خواهد بود. اما سرنوشت تاریک همچنین از بیننده انتظار دارد که مقداری هم در مورد توسعه شخصیت پشتپرده آن نیز فکر کند. چیزی که بعضیها شاید در بهترین حالت مناسب بیابند.
با وجود بازگشت همیلتون و شوارزنگر، ترمیناتور: سرنوشت تاریک قصد ندارد که تنها با نوستالژی به موفقیت برسد. در حالی که داستان احتمالا ضربآهنگهای آشنایی را برای بیننده تداعی میکند، مانند نابودگری که برای کشتن زنی که کلید بقای انسان در آینده را در دست دارد فرستاده شده است و تعقیب و گریز بیانتها، دیگر قواعد آشنای دنیای نابودگر را نادیده میگیرد تا از قدیمیشدن کاراکترهایی که به صورت مداوم در دهههای اخیر بر روی پرده سینما رفتهاند جلوگیری کند. سرنوشت تاریک از این نظر یک قمار بزرگ است اما آنقدر فیلم باهوشی است که به این فرنچایز ارزشمند ولی خسته یک نفس دیگر بدهد. همچنین اگر سری نابودگر در پایان این فیلم به انتهای خط خودش رسیده باشد و دیگر شاهد اثری از این مجموعه نباشیم، میتواند پایانبندی بسیار مناسبی باشد.
تیم میلر، کارگردان، در اثر بسیار هیجان انگیز و نفسگیرش موفق میشود که شخصیتهای اصلی جدیدی را برای ما بسازد تا به آنها متوسل بشویم. از این شخصیتها میتوان به دنی راموس (ناتالی ریس) و گریس (مکنزی دیویس) اشاره کرد. ریس اساسا پاسخ فیلم به سارا کانر سال ۱۹۸۴ در فیلم اصلی ولی با تغییرات اساسی است. در حالی که نقش ابرسرباز دیویس تقریبا شبیه شخصیت کایل ریس در فیلم اصلی است. هر دو بازیگر در صحنههای دراماتیک و اکشن میدرخشند. به خصوص ریس که در پوسترها و اخبار انتشار این فیلم حضور نداشت و در نظر گرفته نشده بود. ولی او توانسته نمایش را از آن خود بکند. مکنزی دیوس نیز نمایشی شجاعانه را از خود به نمایش میگذارد و در صحنههای اکشن واقعا خوب عمل کرده است. او تعداد زیادی را در صحنههای اکشن میکشد ولی هیچگاه بخش انسانی خود را از دست نمیدهد و هسته احساسی شخصیت او را به جلو میراند.
گابریل لونا نقش رابرت پاتریک/تی-۱۰۰۰ را در این فیلم ایفا میکند. شخصیتی که نمودی انسانی از بدبختی و هرجومرج است و لحظاتی که در کشندهترین حالت ممکنش است، همه اطرافیانش را به کام مرگ میکشاند. در حالی که شخصیت او نمیتواند چیزی به شخصیت دوقلویش Rev-9 اضافه کند، نبوغ و بیرحمی تصویر شده لونا، به اضطراب و نگرانی قهرمانان فیلم اضافه میکند.
این کاراکترهای جدید و قدیمی، باعث میشوند که بخش اکشن و وحشتناک فیلم به ثمر بنشیند و به آن صحنهها احساساتی را تزریق میکنند که در دنبالههای قبلی، جای خالیشان حس میشد. وقتی یک نابودگر تلاش میکند که کسی را به قتل برساند، شما در این فیلم اهمیت میدهید و تنها ناظر حرکات آنها نخواهید بود. افکتهای بصری در کنار نقشآفرینی بازیگران، به این صحنهها همان احساس خطری را وام میدهند که در دو فیلم اول این مجموعه استادانه به نمایش در آمده بود. در حالی که هیچ کدام از دنبالههای نابودگر نتوانسته بودند که جلوههای بصری شخصیت تی-۱۰۰۰ را به عنوان یک شخصیت شرور به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند، سرنوشت تاریک میتواند در این راه تقریبا موفق باشد.
صحنههای اکشن فیلم نابودگر: سرنوشت تاریک میتواند تنشی را که از این فرنچایز انتظار داریم برآورده کند. در حالی که تیم میلر، صحنههای بزرگ و قابل تشویقی از صحنههای مبارزه و جنگ را به تصویر میکشد، بیننده به یاد تصاویر فیلمهای اصلی جیمز کمرون میافتد. سرنوشت تاریک هیچگاه نمیتواند کاری را که جیمز کمرون با دو نسخه ابتدایی انجام داد را تکرار کند اما ضربهای که دنبالههای ناموفق، یکی پس از دیگری به سری فیلمهای نابودگر زدهاند را میتواند تا حدودی جبران کند.
نتیجهگیری
با وجود از خودگذشتگیها و تلاشهای گذشته سارا کانر، سرنوشت انسان یک بار دیگر –مثل سرنوشت خود سری فیلمهای نابودگر- به خطر افتاده است. در فیلم نابودگر: سرنوشت تاریک ، تیم میلر همه چیز را به آرامی بر اساس دو فیلم اول سری مجموعه روی هم میچیند تا فرمول موفق جیمز کمرون را با شخصیتها و شرایط جدیدی امتحان کند و چرخه زندگی بشر را به چالش بکشد. در حالی که سوالات مهم و بیجوابی در مورد این که چطور بعضی شخصیتها از ابتدا درگیر این فیلم شدند وجود دارد، فیلم «نابودگر: سرنوشت تاریک» هم به عنوان یک پایان احتمالی در سری فیلمهای نابودگر و هم به عنوان یک راه فرار احتمالی برای ادامه سری فیلمهای نابودگر قابل قبول است.
۱۰ قهرمان کودک محبوب دنیای انیمه
پاساژ علاءالدین مرکز خرید گوشی یا مرکز کلاهبرداری از مشتریان!
شرکت رایان پژوه پاسارگاد rpp.me کلاه بردار بزرگ دارای نماد اعتماد
فروشگاه کلاه برداری به نام ( آتاری ایران )